سینا و صدرا

جوجه طلایی

سلام این جوجه طلایی جوجه نوه خاله بابای سینا هست که قبل از رفتن به مسافرت خونه مامانش گذاشتند.امروز هم شده همبازی سینا ...
16 فروردين 1393

گردش یک روز دیرین

سلام دیروز رفتیم میمند میمند با تاریخ۸۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰ سال در ۳۸ کیلومتری شمال‌شرقی شهرستان شهربابک در عرض ۳۰ درجه و ۱۶ دقیقه و طول ۵۵ درجه و ۲۵ دقیقه قراردارد. ارتفاع آن از سطح دریا ۲۲۴۰ متر و وسعت آن ۴۲۰ کیلومترمربع است این روستا بین شهرهای یزد، کرمان و شیراز قرار دارد. میمند در دهستان‌میمند، در شهرستان شهربابک و در استان کرمان واقع شده‌است. باران سالیانه آن ۱۸۵ میلیمتر است. میمند روستایی صخره‌ای و دستکند با چند هزار سال قدمت یادآور ایامی است که انسانها خدایان خود را در بلندای کوه‌ها جستجو می‌کردند و کوه نشانه استواری و توان و پایداری و اراده.دورانی که هنوز ایرانیان مهرپرست بودند و کوه‌ها را مقدس می‌شمردند. این هم جایزه ملینا م...
16 فروردين 1393

امامزاده

سلام بعد از میمند به طرف انار امدیم.مسجد امام سجاد ایستادیم وسینا-من و بابا سوار شتر شدیم. بعد هم وارد شهر انار شدیم و رفتیم امامزاده محمد صالح(ع) توی حیاط کبوتر ها مشغول دونه خوردن بودند.سینا می دوید بین کبوتر ها و از پرواز یکدفعه اونها لذت می برد السلام علیک یا امامزاده محمد صالح اینه کاری زیبا وشیشه های رنگی درها وانعکاس رنگها توی اینه ها بسیار زیبا بود. ...
16 فروردين 1393

ماهی عید

سلام امروز ماهی سینا (ماهی هفت سین)مرد. وسینا بدون اینکه از این مسئله خیلی ناراحت بشه سریع ماهی بیچاره را انداخت توی حیاط تا گربه اونو بخوره. وبعد هم که گربه ای اونو نخورد.ماهی را انداخت توی کوچه تا مورچه ها بخورند. نا اینکه سنگدل باشه اخه به فکر چرخه حیاطه موجودات هست!!!! ...
16 فروردين 1393

مروارید های کوچولوی صدرا

سلام (به خاطر سینا عزیز دل مامان که عاشق بره ناقلاست) بالاخره مروارید کوچولوهای صدرا نفس مامان سر زدند. نفس مامان صدرا جون از دیروز از زانو هاش کمک می گیره وکمی تندتر میره.دیروز به دنبال توپ تا زیر مبل رفته بود. فردا هم که سیزده بدره امیدوارم که هوا خوب باشه .نه یا یه سیزده بدر با ارامش ...
16 فروردين 1393

سیزده بدر

سلام از دیروز بگم که اول صبح هوا ابری و باد هم شدید می وزید. بعد ساعت 10بود که وزش باد اروم تر شد.وتا ما زدیم بیرون دیگه ساعت 12 بود.بارون هم می بارید. وقتی همه وسایل چیده شد و چادر هم برپاشد من و صدرا رفتیم توی چادر تا وقتی که صدرا خوابید و من خوابوندمش تو ماشین.در این فاصله اقایون اتیش روشن کردند. چای پهلوی این اتش درست شد وهم غذا.هوا هم که سرد بود. سفره باز شد جاتون خالی غذای گرم اتیش پز-توی هوای سرد حسابی چسبید.هنوز سفره باز بود که بارون دوباره شروع شد. کم کم تند وتند تر هم شد. ...
16 فروردين 1393

عیدنوروز

...........$$$...............................................$$$................... ...........$$$...............................................$$$................... ....................................................................................... ....$$$..........$$$$.......$$.............$$$$.......$$.................... ...$$$.........$$...$$.....$$............$$...$$.....$$..................... ...$$$$$$$$$$$$$......$$............$$$$$......$$..................... .................$$........$..$$........$..$$........$..$$........$.......... ...................$$$$$$....$$$$$$.....$$$$$$....$$$$$$............ .......................
15 فروردين 1393

غنچه گلا

سلام این وبلاگ درست کردم برای غنجه گلای باغ زندگیم:محمد سینا که سه سال و نه ماهشه و محمد صدرا که شش ماهشه.اون عکس اول هم صدرا هست که چند روز پیش بردمش تو حیاط  چون این طور راحت تر می تونه راه بره.سین هم دوچرخه سواری می کرد.حسابی بهشون خوش گذشت.
6 فروردين 1393